شاید اگر نبودی شاعر شدن غلط بود
در جشنهای رنگین درخنده های زیبا
چشمم نخورد ابی از چشمه ی تماشا
شاید اگر نبودی شاعر شدن غلط بود
شاید نمی سرودم هرگز٬ ترانه ای را
چاره دیگری نیست
چاره دیگری نیست باید سوخت باید ساخت درون ویران از تنهایی را... فقط اینجوری (میشه) با تویی که عاشقم نبودی بمونم... تویی که برای رسیدن از
جنازه ام عبور کردی تویی که به بدون من بودن راضی شدی ...راضی شدی به خاطر دیگری به همه بگی لیاقت تو"...رو ندارم...با این همه من هرگز
نتونستم فراموشت کنم شاید ...خدا نخواست که ما رو از هم دیگه ناامید کنه من این تنهایی اجباری رو خیلی دوست دارم اما فقط به خاطر...تو"...اره
"(میشه) !