شعرهایم …
شعرهایم را میخوانی…
و میگویی روان پریش شده ام !
پیچیده است … قبول …
اما من فقط چشمهای تو را مینویسم …
تو ساده تر نگاه کن …
شانه های درختان
نمی دانم
درد کدام پرنده هنگام کوچ
در پاییز جا مانده است
که برگ ها
هرچه می ریزند
شانه های درختان
سبک تر نمی شود…
همین که تو میدانی
هـمیـــنـــ کهـــ تــــــــــو میدانـــیـــ دوسـتتـــــ دارمـــ کافیستـــ ….
بگـــــذار خفـــهـــ کنـــــد خـــــودشــــ را دنیـــــــــــا…